خلاصه داستان: در آن زمان در کشور نانگ ناگ طبل آسمانی به نام جامیونگ وجود داشته که هنگام حمله دشمنان خود به خود به صدا در می آمد، البته شاهزاده جامیونگ در به صدا در آمدن آن طبل نقشی نداشته ولی مردم آن طبل را به جا میونگ دختر شاه نسبت داده بودند. شاهزاده جامیونگ و خواهرش شاهزاده ناک رانگ در یک روز و از یک پدر و دو مادر متولد شدند. پیشگویی هایی در مورد این شاهزاده ها وجود داشت که یکی از آنها باعث نابودی کشور می شود و دیگری برای نجات کشور تلاش می کند. مادر شاهزاده ناک رانگ با استفاده از قدرت خانوادگی اش موفق می شود که دخترش را شاهزاده ی نجات دهنده کشور معرفی کند. در این بین شاهزاده جامیونگ که به عنوان ویرانگر کشور بین مردم معروف شده بود با کمک مادرش از مرگ فرار می کند و بین مردم عادی بزرگ می شود و وفتی هویت واقعیش را می فهمد به قصر پادشاهی برمی گردد و به این ترتیب بین درباریان ایجاد تنش و کشکمش قدرت می کند. شاهزاده جا میونگ و پرنس هودونگ شاهزاده گوگوریو به هم علاقمند می شوند ولی تقدیر و سرنوشت نمی گذارد که به هم برسند.شاهزاده ناک رانگ هم به شاهزاده هودونگ علاقمند می شود و با دادن طبل جنگی به او زمینه نابودی کشور را فراهم می کند. شاهزاده جا میونگ برای نجات کشورش می جنگد و سرانجام مجبور می شود که با عشقش شاهزاده هودونگ بجنگد…

خلاصه داستان: این مجموعه درباره دختری به اسم گو می نیو است که در کلیسا درس راهبگی می‌خواند. سریال از آنجا شروع می‌شود که برادر گومی نیو که یک خواننده است برای جراحی چشم به آمریکا سفر می‌کند درحالیکه دعوت نامه‌ای از یک گروه خوانندگی خیلی معروف به نام A.N.JELL دریافت می‌کند و به درخواست مدیر اجرایی این گروه (رییس آن) از خواهر گومی نام، گومی نیو مجبور می‌شود تا برای از دست نرفتن این فرصت خودش را بدون آنکه کسی متوجه شود جای برادر دوقلویش، گومی نام معرفی کند. حال دختری که تمام عمرش را در کلیسا زندگی کرده باید نقش یک خواننده پر طرفدار را اجرا و با سه پسر خواننده معروف (ته کیونگ،جرمی،شینگ وو) دیگر زندگی کند.

خلاصه داستان: در این سریال یک هنرپیشه معروف که نقش آن را کیم آه جونگ بازی می کند به دلیل شغل حساسی که نامزدش دارد مجبور است فرد دیگری که یک مامور پست ساده است را به عنوان نامزد خودش به مطبوعات معرفی کند.همین معرفی باعث دردسرهای دیگری می شود…

خلاصه داستان: سانگ ایون که از بچگی در استرالیا بزرگ شده و قصد داره با یه فرد خارجی که در دانشگاه باهاش هم اتاق بوده ازدواج کنه ولی چون پدرش دوست داشته اون با یک کره ای ازدواج کنه اونو به کره میفرسته تا با یو جون که از بچگی اونا رو برای هم در نظر گرفته بودند نامزد بشه. یو جون یک پزشکه که علاقه ای به ازدواج نداره و منتظره فرد دیگریه و این دو نفر برای اینکه پیش بزرگترا دردسر نداشته باشند با هم قرار دادی مینویسند که مثل نامزدها رفتار کنند اما کم کم …

خلاصه داستان: این سریال راجع به مردی است که تلاش می‌کند به آرزویی که به نظر غیرممکن میرسد دست پیدا کند. او می‌خواهد یک فوتبالیست بزرگ شود. او با کانگ های بینگ، یک واسطه ورزشی که می خواهد فارغ از نفوذ پدر پولدارش زندگی کند آشنا می شود و داستان در مرحله زیبایی و عاشقانه ای قرار میگیرد و اتفاقات جالبی برای آن ها می افتد…

خلاصه داستان: شاه جینپ-یه-اون پسری نداشت تا تاج و تختش را به او واگذار کند. بنابراین بزرگترین دخترش، شاهزاده دوک-من را جانشین قرار داد. ماجرا درباره زندگی شاهزاده دوک-من پیش میرود که بعدا به ملکه سه اون دوک، اولین ملکه ی سیلا مشهور میشود.

خلاصه داستان: زندگی کو ایون سوک شبیه زندگی سیندرلاست. او در خانواده ثروتمندش همراه با پدر و برادرش و نامادریش زندگی می کنه، همه چیز خوب پیش میره تا اینکه پدرش ورشکسته میشه و یک سانحه پیش می یاد و پدرش فوت میکنه درحالیکه پدر زنده است و مراسم تدفین خودش رو هم می بینه اما نامادری مکار همه ارثش رو بالا میکشه و دختر و برادرش رو از خانه بیرون می کنه و دختر بیچاره تن به هر کاری می ده تا خرج خودش و برادرش رو دربیاره …

خلاصه داستان: کانگ هه نا تنها جانشین گروه کانگ سان است و مثل شاهزاده ای با خدمتکارانش زندگی میکنه. پدر و مادر هه نا در یک حادثه هوایی کشته شدند و پدربزرگش او رو بزرگ کرده. هه نا دختری خودسر و خودخواه است چون گرما و محبت رشد کردن در یک خانواده را تجربه نکرده. یک روز به طور ناگهانی با سو دونگ چان تصادف میکنه. دونگ چان می خواد از هه نا شکایت کند اما هه نا حاضر به عذرخواهی نمیشود و فقط به او پول میدهد. بعد از مدتی دونگ چان خدمتکار هه نا می شود و…

خلاصه داستان: این درام که اقتباس خنده داری از رابینسون کروزوئه است در مورد یه جوان تبعیدی انگلیسیه که به جزیزه تامرا تبعید میشه. ویلیام وقتی به جزیره میاد با جانگ بو جین، پارک کیو و یان آشنا میشه که فصل جدیدی تو زندگی یه نجیب زاده رقم میزنن.

خلاصه داستان: این سریال درباره یک مرد ثروتمند (لی جون هی) است که زندگییش رو با مرد دیگری که کاملا شبیهشه، عوض میکنه. او کاملا مثل آن مرد هست به جز یک مورد، و آن هم این است که مرد دوم (اوه دائه سان)، فقیر است. سئو یئو جین دختری است که در یک مدرسه مد در پاریس تحصیل میکنه، اما بعد از فوت پدرش زندگییش به کلی تغییر میکنه و به ناچار به کره بر میگرده.